سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و انس پسر مالک را نزد طلحه و زبیر به بصره فرستاد تا آنان را حدیثى به یاد آرد که از رسول خدا ( ص ) شنیده بود . انس از رساندن پیام سر برتافت و چون بازگشت گفت : « فراموش کردم . » امام فرمود : ] اگر دروغ میگویى خدایت به سپیدى درخشان گرفتار گرداند که عمامه آن نپوشاند [ یعنى بیمارى برص . از آن پس انس را در چهره برص پدید گردید و کس جز با نقاب او را ندید . ] [نهج البلاغه]
مشخصات مدیروبلاگ
 
امید مالکی[127]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
عاشق آسمونی لحظه های آبی پنجره ای رو به سپیدی پرواز تا یکی شدن سکوت ابدی بلوچستان روانشناسی آیناز یادداشتها و برداشتها خاطرات دکتر بالتازار .: شهر عشق :. دلـتنگــ همیـشـگـــــــــی سایت روستای چشام (Chesham.ir) دانلود download امپراطور دریا بازی موبایل نرم افزار کرک کد لینک آتیه سازان اهواز راه کمال ماه مهربان من عدالت جویان نسل بیدار تجربه های مربی کوچک Sense Of Tune مذهب عشق مناجات با عشق جوجو عکس میخوای کلیک کن قصه های شب برای کوچولوها صدف دریا ترانه های غربت-اشعار من عشق من هیچ وقت تنهام نزار یه دختر تنها الکترونیک و کارما سخن آشنا پزشکان بدون مرز غجایب پژشکی چـــــاوش ( چه خبر از دنیا ؟؟؟؟) زندگی ساده و پر رنج عکس و اس ام اس و جوک و مطالب خنده دار. اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار آموزش ریاضی موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین قدرت شیطان اس ام اس عاشقانه اس ام اس سرکاری اس ام اس خنده دار و اس ام اس طنز به خود آییم و بخواهیم،‏که انسان باشیم... تست خود شناسی سایت بیمارستان ایران اهدا آموزش روان شناسی وبهداشت ایران باستان من هستم داریوش هواشناسی ١٢٥شهر ایران صدای پای انتظار شهر مجازی کتاب((دانلود)) تست روان شاسی گروه صنعتی پارس کمیکال دانلود sciencedirect تینا

"علل فرار کودکان و نوجوانان از خانه"

یکی از عمده ترین نگرانی های والدین، زمانی است که کودک آنها گم شود یا از خانه فرار کند. در این شرایط والدین دامنه ای از احساسات را تجربه خواهند کرد. تنش و فشاری که این وضعیت ایجاد می کند و عکس العملهای مختلفی که والدین، خانواده، دوستان و پلیس به این وضعیت نشان می دهند ممکن است به سطح بحرانی برسد و حتی خود این واکنش ها باعث بحران بیشتری در خانواده شود. 


"انگیزه های خیابانی شدن کودکان و نوجوانان"

  1. برای اجتناب از تجربه هیجانی یا پیامدی که در آینده نزدیک در انتظارشان است.

  2. برای اجتناب از تجربه دردناک و ناخوشایند تکرار شونده در زندگیشان.

  3. برای پیشگیری در از دست دادن فعالیتها، روابط یا دوستی هایی که با ارزش یا مهم تلقی می شوند.

  4. زندگی با افراد دیگری که حمایت کننده، مشوق و فعال هستند.

  5. متوقف کردن آنچه انجام می داده یا درصدد انجام آن بوده اند.

 

مشکلاتی که خطر خیابانی شدن بچه ها را افزایش می دهد .

1.      سوء استفاده یا مورد غفلت قرار گرفتن کودک.

2.      استفاده از الکل یا داروهای روانگردان.

3.      طلاق یا جدایی هایی که به شیوه مناسب انجام نشده است.

4.      رفتار نافرمانی مقابله ای که با تخیلات مربوط به روابط رمانتیک یا رفاقت با گروه همسالان ضد اجتماعی ترکیب شده است.

5.      مرگ در خانواده که برخورد مناسبی با آن نشده است.

 

"روابطی که از خیابانی شدن جلوگیری می کند"

  1. هرگز از کنایه یا نگرش منفی که نشان دهنده بی احترامی به نوجوانان باشد استفاده نکنید.

  2. هرگز صدایتان را بالا نبرید یا فریاد نزنید، به خصوص وقتی که فرزندتان صدایش را بالا می برد، یا فریاد می زند.

  3. وقتی فرزندتان عصبانی است، فریاد می زند و خشمگین است، آرام و ساکت بمانید و تماس چشمی با او داشته باشید، منتظر بمانید تا آرام شود.

  4. وقتی فرزندتان در حال صحبت کردن یا تشریح موضوعی می باشد حتی اگر نظرش مورد تأیید شما نیست، حرف او را قطع نکنید، منتظر بمانید تا صحبتش تمام شود.

  5. با او خودمانی باشید و به سادگی به او بگویید که درکش می کنید و این به معنی موافقت با او و تسلیم شدن در برابر نظریات وی نیست.

  6. هرگز فرزندتان را، دروغگو، دزد، بچه، کم شعور، بی صداقت، خودخواه، غیر دوست داشتنی و احمق خطاب نکنید، این کلمات کمک کننده نیستند، بلکه ممکن است او کلمات منفی شما را تداعی کند و یا حتی با کلمات بدتری جواب شما را بگوید.

  7. به نوجوانان خود بگویید که شما حرفهای او را درک می کنید و اگر منظور او را درک نکردید به او بگویید مطمئن نیستیم منظور شما را درک کرده ام یا نه، از او بخواهید تا دوباره توضیح بدهد.

  8. وقتی مطمئن هستید که منظور فرزندتان را درک کرده اید ولی با او هم عقیده نیستید به او بگوئید من فکر می کنم که منظور شما را درک کرده ام ولی با شما موافق نیستم، فکر می کنم ما می توانیم همدیگر را درک کنیم ولی مجبور نیستم که موافق نظرات یکدیگر باشیم.

  9. به خاطر داشته باشید، شما می توانید با نظر فرزندتان موافق باشید، اما این گفته شما به این معنی نیست که او اجازه انجام هر کاری را دارد.

  10. سعی نکنید عدم توافق خود را با نظرات فرزندتان با بحث کردن توجیه کنید.

  11. وقتی نوجوان شما از ادامه صحبت خودداری کرد از او بپرسید، آیا چیز دیگری هست که بخواهد به شما بگوید.

  12. وقتی عصبانی یا ناراحت هستید به فرزند خود بگوئید "من ناراحت و عصبانی هستم، و نیاز به استراحت و زمانی برای فکر کردن به این موضوع دارم، بعداً با تو صحبت خواهم کرد".

  13. کمک گرفتن از یک متخصص در امر روان شناسی را در نظر داشته باشید.

  14. اگر پدر و مادر هر دو با فرزند خود صحبت می کنید، باید مواظب باشید که فرزندتان فرصت صحبت کردن به اندازه هر دو نفر را داشته باشد، صحبت والدین باید مساوی یا کمتر از صحبت فرزند باشد.

پدر و مادر عزیز!

"فرزندان ما امانت های الهی هستند، در شکوفایی این غنچه های با طراوت بکوشیم."

 

منبع:تبیان


  
  

نوجوانان را باور کنید

ورود به بزرگسالی، می تواند زمان درگیری و کشمکش برای نوجوانان و خانواده شان باشد . نوجوان به سرعت دچار تغییرات فیزیکی و عاطفی می گردد ، پس والدین و اطرافیان نیز باید برخوردشان را متناسب با تغییرات او تعدیل نمایند ، به این ترتیب روابط آنان وارد مرحله جدیدی می گردد . دراین دوران ، نوجوان بین تمایلش به آزادی و استقلال ، و نیاز به تحت حمایت خانواده بودن ، سرگردان است و برای رسیدن به این استقلال ، گام های متهورانه ای برمی دارد واگرچه والدین نیز مایلند فرزندشان فردی شاد و مستقل پرورش یابد اما با نگرانی نظاره گر او هستند و مجبورند این واقعیت را بپذیرند که اگر چه برای فرزندشان آرزوهایی در سرمی پرورانند اما ممکن است به واقعیت نپیوندد ، زیرا نوجوانان نیز برای خود آرزوهایی دارند.

وجود روابط مناسب والدین با نوجوانان ، به آنان دراین فراز و نشیب کمک خواهد کرد و رسیدن به این روابط ، نیازمند سعی و تلاش بیشتری است . آنچه که والدین می توانند انجام دهند:

1- اوقات بیشتری را با نوجوانتان بگذرانید.

اگرچه غالبا ترتیب دادن زمانی برای بودن با فرزندان مشکل است ( زیرا نوجوانان مایلند بیشتر اوقاتشان را با دوستانشان سپری کنند) اما با کمی صبر و حوصله و انعطاف بیشتر در برخورد با مسأله ، این زمان به دست خواهد آمد. دراینجا اوقات به خاصی را به شما پیشنهاد می کنیم :

زمان صرف غذا : حتی اگر گاهی اوقات اعضای خانواده با یکدیگر غذا صرف می کنند، شما می توانید در این فرصت در موفقیت ها، عقاید و سلیقه نوجوانتان سهیم باشید.

 در ماشین : بعضی اوقات که با نوجوانتان به جایی می روید ، سعی کنید در هنگام رانندگی فرصت مناسبی ایجاد کنید تا او با شما وارد گفت و گو شود ؛ زیرا بیشتر نوجوانان هنگامی که به آنان مستقیماً نگاه نشود ، راحت تر صحبت می کنند.

زمان خواب :  قبل از آنکه فرزندتان به خواب رود، رفتن به اتاق او و انجام یک گفت و گوی خودمانی و کوتاه می تواند برایش بسیار آرام بخش باشد.

زمان صرف عصرانه : بعدازظهرها به همراه فرزندتان به گردش بروید ( بهتر است محلی را انتخاب کنید که دوستان او معمولاً به آنجا نمی روند ، زیرا نوجوانان اغلب از اینکه دوستانشان آنان را با والدینشان ببینند مضطرب می شوند ).

2- به علایق او توجه نشان دهید و متقابلا خود را نیز با او در میان بگذارید :

به تماشای فعالیت های ورزشی و غیر ورزشی او بروید .

به همراه او به تماشای برنامه تلویزیونی مورد علاقه اش بنشینید و به یاد داشته باشید برخورد منتقدانه نداشته باشید .

سعی کنید درکارها یا علایقتان ، او را به عنوان یک دوست بزرگسال شریک بدانید .

به همراه او به تماشای فیلمی که مورد علاقه هر دویتان است بروید و یا در مورد آن با یکدیگر صحبت کنید.

3- به نوجوان گوش فرا دهید:

وقتی نوجوانان با والدینشان صحبت می کنند، اغلب قبل از آنکه فرصتی برای بیان احساساتشان بیابند مورد پند و اندرز قرار می گیرند و این عمل نه تنها برقراری ارتباط را متوقف می سازد بلکه موجب دلسردی آنان دردستیابی به راه حل مناسب برای مشکلشان می گردد. سودمندترین واکنش برای کمک به نوجوانتان آن است که توجه و علاقه ی خویش را نسبت به شنیدن احساسش نشان دهید و راه را برای بیان احساساتش باز گذارید.

4- عشق و علاقه خویش را به فرزندتان نشان دهید:

برای آنکه کسی درک کند که دوستش دارید ، لازم است علاقه تان را به طور مستمر نشان دهید .

بیشتر اوقات به او بگویید که دوستش دارید .

گاهی اوقات غذایی را که دوست دارد برایش مهیا کنید .

بعضی اوقات ، هنگامی که به گردش یا پیاده روی رفتید چیزی برایش بخرید تا به او نشان دهید که به فکرش بوده اید.

برای کمک به نوجوانتان از تحمل هیچ زحمتی دریغ نورزید.

5- نوجوانتان را باور کنید:

این فرصت را به او بدهید که بداند در موقعیت سنی خاص و حساسی است .

نظر او  را در مورد بعضی چیزها که از آنها آگاهی دارد ، جویا شوید( برای مثال: تنظیم ویدیو،...)

کاردستی و آثاری از عکاسی یا نقاشی او را در معرض دید قرار دهید.

در یک دفتر یاداشت روزانه ، کارهای مهمی را که انجام داده است  یادداشت کنید.

اگر او مرتکب اشتباهی شد به این مطلب ایمان داشته باشید که دفعه بعد آن را بهتر انجام خواهد داد.

به خاطر داشته باشید:

اگر چه انجام موارد ذکر شده  نیاز به صرف وقت دارد و اغلب پیدا کردن این فرصت ها مشکل است ، اما حاصل کار، خودباوری بهتر نوجوانتان از خویش ، بهبود در رفتارش وبرقراری ارتباط با شما است.

به هر حال هر چقدر که او تلاش های شما را نادیده گرفته و یا حتی مورد تمسخر قرار دهد ؛ به این مطلب نیاز بیشتری است تا نوجوانتان بداند که شما او را دوست دارید و او را باور می کنید.

او نیاز به توجه فزاینده ای دارد .

گاهی اوقات از قالب شخصیتی والدین بیرون آمده و نقش یک دوست را با او داشته باشید.

حتماً به خاطرداشته باشید که کاری انجام ندهید تا او از شما سلب اعتماد کند، اگرچه او همیشه موجب جلب اعتماد شما نمی شود .

گاهی اوقات در خلوت ، زمانی را به یادآوری خاطرات و احساسات خود هنگامی که هم سن فرزندتان بودید، اختصاص دهید.

و به خاطر داشته باشید هیچ پدر و مادری کاملاً بی نقص  نیستند و ایده آل بودن به سادگی دست یافتنی نیست.

"تبیان"


  
  

شاید از این عنوان قدری تعجب کنید یا دیدن آن شما را برای مدتی به فکر فرو ببرد مگر بی حوصلگی هم بیماری است؟

آری هر چیزی که کارکرد طبیعی بدن ما را چه از لحاظ جسمی یا روحی دچار اختلال کند خود نوعی بیماری است و بایستی به فکر درمان و راه چاره برای رفع آن باشیم.

بی حوصلگی یک معضل غیر طبیعی و کسل کننده است. یک عارضه جسمی و روحی که به عوامل مختلف و نسبتا زیادی بستگی دارد این عوامل گاهی  جسمی هستند و گاه روحی، بی حوصلگی منجر به اختلالات دیگری مثل بی اشتهایی و تغییرات مختلف جسمی نیز می‌شود. فرد بی حوصله، بیشتر به انزوا روی می‌آورد، او کلافه است و گاه هرچه می‌کوشد، کمتر احساس شادی می‌نماید، و طبیعت و زیباییهای آن نیز برای اوخستگی آور و کسل کننده می‌شود اگر این روند  ادامه یابد می تواند مشکلات فراوانی برای آدم بی حوصله پیش می‌آورد.

 آدم بی‌حوصله در بسیاری از موارد به رغم میل خود، از همه چیز، حتی از تنوع هم احساس خستگی می‌کند، خستگی نیز توان برنامه ریزی را از انسان سلب می‌کند و بنابراین  این عارضه روز به روز بیشتر و بیشتر می‌گردد.

بنابراین  اولین گام در درمان عارضه این است که در جهت عکس عوارض بی حوصلگی گام برداریم یک برنامه نسبتا دقیق و حساب شده می‌تواند اولین اقدام باشد و تاثیر خوبی در پیشگیری و ایجاد بی حوصلگی داشته باشد همیشه روزمان  را با برنامه از پیش تعیین شده شروع کنیم  ممکن است  برنامه، مطابق میل و خواست ما عملی نشود ولی می تواند از خستگی زودرس و بی حوصلگی جلوگیری نماید.

همیشه از افکار مثبت و پیش بینی خوشایند استفاده کنیم و در کارها توکل بر خدا و تلاش برای رسیدن به هدف را از یاد نبریم. 


  
  


چقدر زیبا بوداگر می‌تونستیم به همه مردم عشق بورزیم. به همه.{ به حق این روز عزیز کاری کن بتونیم.}
(چه جوری میشه بدی‌هاشون را نادیده گرفت؟ حسادت نکرد؟ نیمه پر لیوانشون را دید؟)


در خلوت خیال:


ز سودای محبت، هیچ کس نقصان نمی‌بیند ... دل و دستی مرا یارب درین سودا کرامت کن


بهار طبع صائب، فکرِ جوش تازه‌ای دارد ... نسیم گلْستانش را دم عیسی کرامت کن


پ.ن: بعضی اسم‌ها رو میشه نوشت. بعضیشو نمیشه. نه برای اینکه قایم کنم طرف کی بوده، فقط برای اینکه بعدا اسمش رو ذهنم راه نره.


86/10/26::: 1:45 ع
نظر()
  
  

در جامعه ما  همزمان با اعیاد مذهبی (ولادت ائمه اطهار علیهم السلام ، مناسبتهایی مثل عید غدیر و... و سالروز ازدواج مولای متقیان امیر المومنین علی علیه السلام و صدیقه طاهره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ) خانواده ها بیشتر مایل هستند ازدواج فرزندان خویش را جشن بگیرند و مراسم عروسی را برگزار نمایند بررسی باورهای خانواده ها درباره این امر گرچه نیاز به نوشتن چندین پست دارد ؛اما به طور خلاصه می توان گفت اکثراً بر این باورند که مصادف شدن ازدواج فرزندشان با اعیاد مذهبی به خاطر میمنت آن باعث خوشبختی و سعادت فرزندشان در زندگی مشترک می شود ! در حالیکه در ضمیر خویش معترف اند  سعادتمندی و خوشبختی در دنیا و آخرت از راه عمل به دستورات و احکام شرعی و عمل به سیره اهل بیت (ع) که تبلور اسلام اند در زندگی ،تعاملات اجتماعی و چگونگی رفتار با همسر و فرزندان در نظام خانواده و...  می گذرد   .در بیشتر ازدواجهایی(بجز ازدواج دانشجویی، که خیلی دلم می خواهد پستی درباره اش بنویسم) که امروزه برگزار می شود حضور اسلام را فقط در 2 نکته می بینید ؛ صیغه عقد و قرآنی که عروس خانم سر سفره عقد بر روی دست می گیرد (نه برای خواندن وعمل کردن به آن بلکه  تنها برای گرفتن عکس و پر کردن دقایقی از فیلم عروسی) بقیه مراسم هیچ تناسبی با دستورات و احکام دینی و سیره اهل بیت (ع) ندارد ؛ پوشش نامناسب عروس خانم باعث شده (به قول عزیزی)آخرین نفری که او را می بیند آقا داماد باشد!، حضور مختلط مدعوین ، حرکات موزون!عروس خانم و سایر مهیمانان وپوشش نا مناسب و غیر شرعی بعضی از بانوان حاضر درجلسه(بنده با جشن و شادمانی مخالف نیستم عمده حرف  من این که تمام ابعاد زندگی ،لحظه لحظه زندگی باید رنگ خدایی داشته باشد ، چرا مسلمانی را شعار می دهیم ؟ چرا محب اهل بیت بودن را شعار می دهیم؟ ) تحقیقی بر روی سالروز ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) در اینترنت انجام دادم ، حدود 195000 مطلب توصیفی در این باره وجود دارد (به اکثر سایتها و وبلاگها که مراجعه کردم مطالبشان تکرار همدیگر بود) گرچه اعتقاد دارم همین نوشتن ها هم خوب است و باید بیشتر شود اما جالب است بدانید حدود 62000 مطلب درباره درسهایی از ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیهما) وجود دارد. این را به این دلیل بیان کردم که این نکته که ما توصیف کننده زیاد داریم و بیش از حد توصیفی نوشتیم را بهتر درک کنید .  آنچه امروز بدان نیاز داریم کسانی هستند که کمتر توصیفی بنویسند و سخنرانی کنند ،نیاز به حضور اندیشمندان متعهدی است که علاوه بر تخصص در مذهب ،نظریه پرداز در جامعه شناسی اسلامی ،و روانشناسی اسلامی باشند تا از سیره اهل بیت (ع) الگوی عملی برای مردم، تبین و با جهاد فرهنگی زمینه اجرای آن الگوها را فراهم سازند .هنوز الگوها را توصیف می کنیم (گرچه برای شناخت توصیف لازم است)، وضع مطلوب را تعریف می کنیم اما تحقیق در مورد راهکارهایی برای عمل کردن به الگوها ، بستر سازی برای رسیدن به وضع مطلوب را نداریم  یکی از مشکلاتی که طرح مهندسی فرهنگی مقام معظم رهبری ، حدود 2 سال است اجرا نشده نیز همین است

ای کاش فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم


  
  

عید سعید غدیر مبارکباسلام، یکی از دوستان پیام دادند که عید غدیر در راه است و با مطلبی درباره مردگان به استقبالش نرویم! بله، درست فرمودند، در این صفحه قصد داریم عکس های جالب و دیدنی را که کمتر دیده شده را در محضر شما به نمایش بگذاریم، عکس ها را ببینید و نظر نیز بدهید!

 

این هم مشکلات عکاسان برای عکس های خبری!!!

مجموعه تصـــــاویر را بــبیــــنیــــد ...

86/10/14::: 12:0 ص
نظر()
  
  

به نام نویسنده ی هستی

 

یه آدم کاغذی

نه عاشقم و نه معشوق، نه دل داده ام و نه دل کسی رو برده ام، من فقط یه آدم کاغذیم. عین همه کاغذی ها هم عاشقم و هم معشوق، آخه من یه مسافر کاغذی ام و ورق ورق. کلی باید سفر کنم بین برگهای یه دفتر پر از سطر و بدون سطر تا بتونم یه سطر بنویسم و سطر به سطر برسم به یه کتاب. یه کتابی که از جنس کاغذ نباشه ولی بتونه خیلی خوب کاغذ رو تعریف کنه.

یه مغازه می خوام واسه فروش کتابم ولی از اون مغازه هایی که ویترین نداشته باشه. چون کتابی که وجود نداره احتیاج به ویترین نداره واسه فروش. آخه هیچ ورقی از یه کتاب که نمی تونه 1000 برگ باشه، اینم مال اینه که عادت کردم فقط کتابها رو 1000 برگ کنم نه ورقها رو.

این جلدِ اوله، مابقی جلد قبلیه. قبل از یک چنده؟ شاید 2 باشه و شایدم 1000 . بعد از یک شماره چنده؟ شاید 2 و شایدم 1000 . هر جوری حساب کنی درسته چون هر جفتش به نوعی نتیجه می رسه. شاید نتیجه فقط یه ورق باشه شایدم یه درخت یا شایدم یه جنگل.

تلفن داره زنگ می زنه. سفارش داریم. یه کتاب می خوان. اما ندارم چون تموم شده خیلی زودتر از اینکه منتشر یا چاپ بشه یا اینکه اصلا نوشته بشه تموم شده. باورت می شه، تمومِ تموم. ولی بفرمایید این یکی مال شما. این آخرین کتاب قبل از نوشتن اولین کتابه که به شما رسید. البته قابلی نداره ولی واسه شما 1000 تومن، نه از اون 1000 تومنی ها نمی خوام که فقط رنگشون سبزه و مزین به عکس مردگان، یه 1000 تومنی از جنس محبت می خوام اگه نداری هم اشکالی نداره. این کتاب پیشکش شما به عنوان هدیه، آخه هدیه خودش محبت میاره. می دونی چیه؟ ارزش انتشار محبت از انتشار یه کتاب خیلی بیشتره. ممنون و یکی طلب من.

                                                                                                                            یه آدم کاغذی

 

 

سلام آدم کاغذی. می دونم دلم واست تنگ می شه. یهو اومدی و قسمتی از مسافر رو رقم زدی و حالا وقت رفتنته. نمی دونم کجا می ری ولی می دونم ورقهات رو می شه همیشه دید و خوند. خط به خط تعاریف این روزگار روی هر کاغذی چنان نوشته شده که هر چی هم بخوای پاکشون کنی نمی شه مگر اینکه کاغذ بشی و خودت چیزایی بنویسی که بتونی همین روزگار رو جور دیگه ای بنویسی.

کاش عمل کردن هم به راحتی نوشتن بود. می دونی چیه کاغذی؟ می ترسم از روزی که بذارمت داخل قفسه ی کتابهام و خاک خوردنت رو ببینم و فراموش کنم روزی رو که من می تونستم من باشم. یه مدتی این مسافر کاغذ شد و هر چی خواست روی صفحه ی دل و ذهنش نوشت. خیلی ساده و راحت نوشت بدون اینکه بخواد دنبال واژه ها بگرده یا اینکه بخواد فکر کنه با کدوم کلمه جمله اش قشنگتر می شه. قلم رو گرفت دست و کاغذ رو گذاشت روبروش و باز بدون اینکه بخواد با کلمات بازی کنه خود کلماتی رو که باید می نوشت فقط نوشت. ولی باز کاش عمل کردن هم مثل همین نوشتن بود و راحت می تونستی عمل کنی به اون چیزایی که می دونی چی هستن. فرق این کجا و اون کجا. همین فرق بین داشته های ورقه هاست که کتابها رو می سازه.

خداحافظ یه آدم کاغذی.

                                                                                                                                   مسافر


86/10/10::: 12:0 ص
نظر()
  
  

باز باران با ترانه با گوهر های فراوان می خورد بر بام خانه.

باز باران با ترانه آرام سیلی می زند بر صورتم و با اشک چشمانم آمیخته می شود و بغضِ گلویم را نجوا می کند که راحت باش و فوران کن. صورتم را رو به آسمان می گیرم و چشمانم را بازِ باز می کنم تا بارش عمودی ابرها را به زمین شاهد باشم.

ای معبودم دل به دریای تو سپرده ام گرچه راه و رسم شنا کردن را نیاموخته ام، گر چه نه قایقی دارم و نه حتی تکه چوبی که مرا در این وسعت آبی ات از غرق شدن در امان باشد. پس باکی نیست، بگذار غرق شوم.

مگر بالاتر از مردن این عیش مستانه ام را خطر دیگری هم هست؟

                                                                                                                             مسافر


  
  

و خدایی که در این نزدیکی است

امروز آخرین روز این ترم بود .

امروز گریه کردم ، به حال خودم ...

به حال چند نفر که خندیدند در زمانیکه باید می گریستند !

نمی دونم چرا ما هنوز نمی دونیم با یه مسائلی نمی شه شوخی کرد !

نمی دونیم با یه سری از آدما نمیشه شوخی کرد ؟

نمی دونیم که احترام استاد واجبه حتی اگه خیلی چیزا رو ندونه _ که جزء محالاته !_

نمی دونیم که قیافه ی هر کسی رو خدا آفریده و ما حق نداریم تو کار خدا دخالت کنیم.

نمی دونیم که هر چیزی و هر کاری جایی داره ...

امروز حالم بهم خورد

از دورویی و ریا...

از مظلوم نمایی ها برای جلب اعتماد ...

از ظاهر سازی ها ...

از فرار کردن ها ...

نمی دونم چرا وقتی از یکی بدمون میاد ؛ در ظاهر باهاش خوبیم ؛ ولی وقتی که نیست ؛ هر کار زشتی که دلمون می خواد رو انجام می دیم ، بهش می خندیم ، به خودش ، قیافه اش ، شخصیتش !

نمی دونم چرا این قدر پاچه خاریم ؟

نمی دونم چرا دچار اعتماد به نفس کاذب هستیم ؟ نمی دونم چرا خودمونو از بفیه برتر می بینیم به حدی که به خودمون اجازه می دیم مسخره اش کنیم ؟

نمی دونم چرا وقتی از یکی خوشمون نمیاد ، تمام بدی های عالم رو به اون نسبت می دیم ؟

نمی دونم چرا وقتی یه کاری می کنیم جرئت پاش واستادن رو نداریم؟

اگه کار درستی کردیم که نباید در بریم ! اگه اشتباه بوده ، که چرا انجامش دادیم ؟ حتما چون انسان جائزالخطاست ! چطور خودمون می تونیم هر کاری که دلمون می خواد بکنیم ، .ولی تا یکی دیکه یه کوچولو اشتباه می کنه ، می کنیمش تو بوق و کرنا ؟

و هزارتا نمی دونم دیگه که فقط با کار کوچولو به ذهنم هجوم آوردن ...

امروز گریه کردم ...

به حال خودم

و به حال تمام اون کسایی که خندیدند زمانی که باید می گریستند !


  
  
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ بنی آدم واقعا اعضای یکدیگرند؟ <br> مسلمان (انسان)باید به هم نوع دینی خود(انسان و انسانیت) کمک کند؟


+ هر که هستی و هر کجا دوستت دارم همه چیز و همه کس را دوست داشته باش اما به همه چیز و همه کس دل نبند به زندگی بخند تا زندگی بهت بخنده