در روابط بعد از ازدواج آقایان دروغگو ترند یا خانم ها ؟!
10 اشتباه مخرب که هر مشاجره ای را بدتر می کند
10 اشتباه مخرب که هر مشاجره ای را بدتر می کند
تحقیقات نشان می دهد که داشتن ارتباط خوب روابط را ارتقاء می بخشد، همچنین صمیمیت، اعتماد و حمایت بین طرفین را نیز بیشتر می کند. عکس این مسئله نیز صادق است: ارتباط بد صمیمیت را از بین برده، عدم اعتماد و اطمینان ایجاد می کند و حتی موجب تحقیر و اهانت بین دو طرف می شود. در زیر به چند نمونه از رفتارها و الگوهای ارتباطی ضعیف، منفی و حتی مخرب اشاره می کنیم که هر دعوا و مرافعه ای را بدتر می کند.
1. اجتناب از دعوا به طور کل:
به جای صحبت کردن درمورد مشکلات در یک جو آرام و توام با احترام برخی افراد سعی می کنند هیچ چیز درمورد مشکلات و دلیل ناراحتی خود به طرف مقابل نگویند و بعد آن را یکباره به صورت عصبانیتی وحشتناک بیرون می دهند. این به نظر راهی کم استرس تر می آید-که بخواهید به طور کل از بحث و مشاجره دوری کنید—اما معمولاً استرس بیشتری برای هر دو طرف ایجاد می کند چون با آن انفجار عصبانیت، تنش، خشم و مشاجره بیشتری بین دو نفر ایجاد خواهد شد. پس بهتر این است که به راحتی و با آرامش خاطر درمورد مشکلات خود با هم بحث کنید.
2. حالت دفاعی گرفتن:
بعضی ها به جای اینکه گله و شکایت های طرف مقابل را با دیدی منتقدانه و با میل شخصی مورد توجه قرار دهند و نقطه نظرات او را درک کنند، سعی می کنند هرگونه اشتباه و خطای خود را انکار کنند و به هیچ طریق زیر بار نمی روند که ممکن است خودشان موجب بروز مشکل شده باشند. شاید به نظر برسد که انکار مسئولیت استرس را در کوتاه زمان کمتر می کند اما در طولانی مدت موجب بروز مشکلات بسیاری خواهد شد.
3. تعمیم افراطی:
بعضی ها وقتی اتفاقی می افتد که چندان به مذاقشان خوش نیست با عمومیت دادن آن مشکل را بیرون می دهند. هیچوقت جملات خود را با "تو همیشه...." یا "تو هیچوقت..." مثل "تو همیشه دیر میای خونه" یا "تو هیچوقت کارایی که من دوست دارم را انجام نمیدی" شروع نکنید. کمی مکث کنید، فکر کنید و ببینید آیا این جمله ها واقعاً صحت دارد. همچنین هیچوقت با پیش کشیدن مشکلات قدیمی سعی نکنید که مشاجره را بدتر کنید.
4. حق داشتن:
رابطه بین افکار و تناسب اندام
» شاد بودن هنر است
» کودکی با طعم امنیت و آزادی
» استرس چه بلایی سر موهایمان می آورد
» توهم مرجع حاصل بیماری اسکیزوفرنی
» ده نوع رابطه بی سرانجام
» ویژگیهای مرد خوب
» چطور جنس مخالف را بشناسیم؟
» در اولین جلسه قبل از ازدواج باید در چه مواردی صحبت شود
» ازدواج با این افراد سفارش نمی شود!
» در روابط بعد از ازدواج آقایان دروغگوترند یا خانمها ؟!
» کودکانی که تنها نمیخوابند
» آیا شما هم مدام دلشوره دارید
» کودکان وسواسی
» افسردگی فصلی چیست
» وحشت از آب، صدا و تاریکی
» تنبل ها بخوانند
» 5 روش عالی برای بیان ایده ها بصورت شفاف
» عدم تسلط بر زندگی اجتماعی جوانان را افسرده می کند
» 7 پیشنهاد به آن هایی که در دلشان رخت می شویند
» آزمون افسردگی
» بازی دریچه ای به دنیای بیرون
» نشانههای اختلال اضطراب اجتماعی
» آیا مصرف ویتامین به درمان افسردگی کمک میکند
» نشانه های شادی کودک از تولد تا 18ماهگی
» آیا شما هم افسرده اید
» برگزاری آزمون تشخیص استعداد و سلامت روانی 3.6 میلیون دانش آموز
» چگونه با بیماری سرطان کنار بیائیم
» آیا پول میتواند شادکامی به ارمغان آورد
» چگونه زندگى خود را تغییر دهیم
» عامل بیماری اسکیزوفرنیا اختلال در عملکرد سیستم اعصاب است
» 5 تا 10 درصد کودکان مقطع ابتدایی دچار شب ادراری می شوند
» با برنامه ریزی در زندگی به اهدافتان برسید
» کودکان را با یکدیگر مقایسه نکنید
» شوهرانی که معتاد می شوند
» اضطراب لازمه زندگی است
» شخصیت تان چه رنگ و بویی دارد؟! جالبترین تست روانشناسی
» آزمون افسردگی
» چگونه زندگى خودراتغییردهیم
» تنبل ها بخوانند
» افسردگی فصلی چیست
» نشانههای اختلال اضطراب اجتماعی
» آیا شما هم افسرده اید
» آیا شما هم مدام دلشوره دارید
» وحشت از آب صدا و تاریکی
» 7 پیشنهاد به آن هایی که در دلشان رخت می شویند
» عدم تسلط بر زندگی اجتماعی جوانان را افسرده می کند
» خود بیمارانگاری
» تصادف با سلامت روان ما چه می کند
» استرس کمتر با سرسختی بیشتر
» اضطراب و افسردگی در کودکان
» صحنههای آرامشبخش را تجسم کنید
» هشت راه برای مقابله با نا امیدی
» اختلالات خواب افسردگی و اضطراب می آورد
» 7 سد مهم نرسیدن به آنچه آرزویش را دارید
» توصیه هایی برای زوج های تحصیل کرده
ارتباط با دیگران
ادامه مطلب...
به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر که مرا درد این جهان باشد
برای من مگری و مگو دریغ دریغ
به دوغ دیو درافتی دریغ آن باشد
جنازهام چو ببینی مگو فراق فراق
مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد
مرا به گور سپاری مگو وداع وداع
که گور پرده جمعیت جنان باشد
فروشدن چو بدیدی برآمدن بنگر
غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد
تو را غروب نماید ولی شروق بود
لحد چو حبس نماید خلاص جان باشد
کدام دانه فرورفت در زمین که نرست
چرا به دانه انسانت این گمان باشد
کدام دلو فرورفت و پر برون نامد
ز چاه یوسف جان را چرا فغان باشد
دهان چو بستی از این سوی آن طرف بگشا
که های هوی تو در جو لامکان باشد
دارم به این فکر میکنم که ما تو چه دنیای مسخره ای زندگی میکنیم.
همین الآن که دارم این حرفارو براتون مینویسم دو سه نفر، شایدم پنج شش نفر از گرسنگی جون دادن!!!!؟؟؟
از گرسنگی!!!!
میبینی چه دنیایی ساختیم؟ لعنت به این دنیای کثیف و بی درو پیکر!
تو یه طرف دنیا یه عده بیکار علاف بی درد شکم گنده دور هم جمع می شن و با همدیگه مسابقه ی خوردن میزارن و هرازگاهی هم چندتایی شون از از بس میخورن، میترکن!!(همین چند روز پیش شاه شیکم گنده های دنیا با غذا خودشو خفه کرد!! اینقدر خورد تا نفس کشیدن یادش رفت و مرد..به همین سادگی).
ولی اون سر دنیا یه بدبخت بیچاره هایی هم پیدا میشن که حتی دستشون یه تیکه نون خشک و خالی هم نمیرسه؟!!!
نمیدونم چرا دارم این حرفا رو میزنم... فقط تو رو خدا وقتی می خوای آروم و آسوده سر سفره بشینی و
شکمتو از انواع و اقسام غذاهای خوشمزه پر کنی..بعدش یه لیوان آب بخوری و یه جا لم بدی و واسه هضم
بهتر غذات دو تا هم آروغ بزنی..تو همین لحظات رویایی و زیبا!! فقط یه لحظه..فقط یه لحظه در نظر داشته
باش که تو همین مدت که تو بی درد و راحت داری دو لپی هر چی تو درو برت هستو میبلعی!!خیلیا هیچی
واسه خوردن ندارن! خیلیا از گرسنگی در حال جون کندنن...همین..
اگه حوصله داشتی یه دعایی در حق تموم گرسنه های عالم بکن، بگو :"خدایا من که سیر شدم، همه ی
گرسنه های دنیا رو سیر کن"..اگرم حوصله نداشتی که هیچی، ایشالا نترکی!!
ای کاش همه ی آدما با هم واقعا برابر بودن..آره تو حرف همه با هم برابرن، همه انسانن، ولی تو عمل میبینی که دیگه از این حرفای قشنگ خبری نیست..یکی سیر و راحت و بیدرده و دیگری گرفتار عذاب گرسنگی..وای که چقدر حالم از این واژه ی عدالت بهم میخوره..این واژه رو برا خر کردن ما پابرهنه ها و بد بخت بیچاره ها درست کردن، ای کاش میشد قبل از مردنم فقط لحظه ای، فقط یه ثانیه یا حتی نیم صدم ثانیه چهره ی قشنگشو ببینم..
این روزا همه از عدالت میگن و مینویسن..اما خودش نیست، شاید خجالتی باشه، شایدم اصلن وجود خارجی نداشته باشه..به هر حال اگه یه روز عدالتو دیدی، سلام منو بهش برسون..
خدا تو یه جای قرآن میگه:
"میدونی آدم کافر کیه؟ اون کسیه که یتیم و مسکینو به قهر و ناراحتی از خودش میرونه و کسی رو بر اطعام فقیر ترغیب نمیکنه"
وقتی خوب نگاه میکنم میبینم من و خیلی از دوروبریام از همون کافرایی هستیم که خدا گفته..
امیدوارم هیچوقت گرسنگی نکشی..
<!--[endif]-->
معلم پای تخته داد می زد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گردپنهان بود
ولی آخر کلاسی ها
لواشک بین خود تقسیم می کردند
وان یکی در گوشه ای دیگر جوانان را ورق می زد
برای آنکه بی خود های و هو می کرد و با آن شور بی پایان
تساوی های جبری رانشان می داد
خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک
غمگین بود
تساوی را چنین بنوشت
یک با یک برابر هست
از میان جمع شاگردان یکی برخاست
همیشه یک نفر باید به پا خیزد
به آرامی سخن سر داد
تساوی اشتباهی فاحش و محض است
معلم، مات بر جا ماند
و او پرسید
گر یک فرد انسان واحد یک بود آیا باز
یک با یک برابر بود
سکوت مدهشی بود و سئوالی سخت
معلم خشمگین فریاد زد
آری برابر بود
و او با پوزخندی گفت
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آن که زور و زر به دامن داشت بالا بود
وانکه قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت
پایین بود
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آن که صورت نقره گون
چون قرص مه می داشت
بالا بود
وان سیه چرده که می نالید
پایین بود
اگریک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو می شد
حال می پرسم یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفت خواران
از کجا آماده می گردید
یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد ؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد ؟
یا که زیر صربت شلاق له می گشت ؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد ؟
معلم ناله آسا گفت
بچه ها در جزوه های خویش بنویسید
یک با یک برابر نیست
زنده یاد خسرو گلسرخی..
راههای تغییر احساس تنهایی
احساس تنهایی را شناخته و آن را بیان دارید.
برای متوقف کردن احساس تنهایی ، اول باید بپذیریم که احساس تنهایی میکنیم، با اینکه گاهی اوقات پذیرفتن آن خیلی مشکل است. سپس باید احساس تنهای را به شیوهای ابراز داریم. میتوانیم آن را در دفتر یادداشت روزانه بنویسیم، یا از طریق نوشتن یک نامه تخیلی به یک دوست یا فامیل تنهاییمان را بروز دهیم، از طریق کشیدن و رنگ کردن یک تصویر ، آواز خواندن یا انجام هر کار دیگری که باعث ابراز احساسات درونیمان گردد، شامل صحبت کردن با دیگران نیز میتوانیم احساس تنهاییمان را بیان داریم.
بیان این احساسات ممکن است به کشف این نکته منجر شود که ما چیزهای زیادی را احساس میکنیم که با احساس تنهاییمان مرتبط هستند، از قبیل غمگینی ، خشم و ناکامی. ممکن است قادر به شناسایی نواحیی باشیم که این احساسات از آنجاها میآیند، یعنی متوجه شویم که چگونه با زندگی ما ارتباط یافتهاند. به موازات تواناییمان در دیدن این ارتباط ، تواناییمان در تغییر آنها نیز افزایش مییابد.
فعالتر باشید.
بزرگترین تغییر ، البته ، متوقف کردن حالت انفعال و فعالتر شدن است. اگر ما کسی را ترک کردهایم، از قبیل والدین ، خانواده یا دوستان ، میتوانیم به آنها تلفن بکنیم، نامه بنویسیم و یا به ملاقاتشان برویم. صحبت کردن با یک دوست فهیم نیز به تغییر خلقیات کمک خواهد کرد.
اگر دوست فهیم در دسترس نیست، صحبت با یک معلم یا مشاور میتواند نقطهای برای شروع باشد. اگر احساس تنهایی به دلیل مردن شخص مورد علاقه باشد، ابراز اندوه ناشی از فقدان او و یادآوری خاطرت شاد خودمان با وی و توجه به اینکه خاطرات همیشه با ماست، میتواند به ما در دور شدن از احساسات تنهایی کمک کند. این الگو را میتوان در مورد از دست دادن دوستیها و یا روابط عشقی مورد استفاده قرار داد.
در فعالیتها یا باشگاهها شرکت کنید.
افسردگی اختلالی است که درآن خلق ونیروی زیستی فرد کاسته شده وانسان به نقطه پریشانی می رسد درچنین شرایطی (خود) ممکن است بی ارزش به نظر برسد وجهان معنای خودراازدست بدهد واحساس بدبختی ،بیچارگی وناامید یدرفرد پدیدارشود . شخص افسرده ممکن است به طور واقعی یاغیرواقعی (عینی یاذهنی )به فکر همه شکستها وناکامی هایش باشد وآیند درنظر اوتوام بابی پناهی وناامید جلوه کند بدین خاطر معمولا" درفرد افسرده احتمال خودکشی بالاست .افسردگی ممکن واکنشی درمقابل فشارهای روانی همچون ازدست دادن کسی که انسان به او عشق می ورزد ،ازدست دادن تامین وثبات ،طلاق ،شکست درامتحان ویادراثر تهدید ناشی ازیک بیماری مزمن باشد .آن نوع افسردگی که همچون امری غیر معمول ،طولانی وممتد رخ می دهد وعکس العملی شدید درمقابل ازدست دادن فرد مورد علاقه است افسردگی عصبی خوانده می شود. بعضی ازافسردگی ها بدون علت قابل توجهی درزندگی فرد روی میدهند که این نوع افسردگی راافسرده گی روحی می نامندکه دراین نوع افسردگی عوامل ارثی وبیوشیمیایی تاثیر بسزایی دارند ووقایع محیطی ممکن است این نوع عوامل راتسریع کند .همچنین خیالهای باطل همچون احساس ناامیدی ،عذاب ناشی ازگناه ،بی ارزشی وافکارمالیخولیایی درافسردگی روحی متداولند.غلبه احساسهایی چون مقصر شناختن خویش وتنبیه کردن بوجود آورد. لازم است دراین نوشتاربه بعضی ازعلائم افسردگی اشاره کنم. نشانه های خلق پایین ((تنگ خلقی))
کناره گیری : شخصی که افسرده است علاقه نداردفعالیتهایی راانجام دهد که برای اولذت یاخوشحالی ایجاد میکند ،چنین فردی بادیگران هم کمتر رابطه اجتماعی برقرارمیکند .
منفی گرایی: شخصی که افسرده است نظرات متفاوتی راصبورانه گوش میدهد ،ولی ممکن است همه آنهاراقبول نکند .همچنین پیشنهادها،سفارشها ویادستورالعملهایی راکه دیگران مطرح میکنن براحتی نمی پذیرد
غمگینی:زیاد گریه میکند
آیا تا کنون به این موضوع فکر کرده اید که برخی از همکارانتان سبب ایجاد عصبانیت در شما می شوند؟ به نظر می رسد که طول موج آنها با شما یکی نیست. آنها به چیزهایی که می خواهند از طرق مختلف دست پیدا می کنند و گاهی شما با خود میگویید که آنها چگونه قادر به انجام چنین کاری هستند.
شخصیت و خصوصیات اخلاقی فردی نقش مهمی را در بدست آوردن اطلاعات از سایرین، پیروزی بر مشکلات، و سازماندهی زندگی بازی می کند. به عنوان مثال شاید تمامی اساتید دانشگاه دارای یکسری خصوصیات اخلاقی مخصوص به خود باشند، افرادی که قوه ی تخیل بالایی دارند، نمی توانند جزئیات مباحث را به خوبی به خاطر بسپارند، افراد خون گرم و زود جوش معمولاً برنامه ریزی دقیقی برای زندگی خود ندارند. به هر حال تیمی که تشکیل شده باشد از افرادی با خصوصیت های اخلاقی متفاوت، در کار خود خیلی موفق تر عمل خواهد کرد.
روانشناسی به نام "میر بریج" تئوری جدیدی را برای بررسی شخصیت های مختلف ارائه می دهد. در این تئوری نگاهی دو جانبه به 4 خصوصیت اخلاقی داشته که اگر ما در وجود همکاران خود ببینیم احساس می کنیم که آنها با سایرین فرق دارند.
درون گرا یا برون گرا
برخی از افراد هستند که ترجیح می دهند مشکلات خود را با دیگران در میان بگذارند، به وجود دیگران و مصاحبت با آنها محتاجند، و تمایل دارند که در محیط های باز و شلوغ کار کنند. همین سر و صداهای روزمره زندگی است که به آنها انرژی پیمودن ادامه ی راه را می دهد. برای این افراد اصلاً مهم نیست که مرکز توجه جمع باشند و یا دائماً ترتیب سخنرانی های متفاوت را بدهند. انرژی این افراد خارجی است و انسان های برونگرایی محسوب می شوند. افرادی که بیشتر در رشته ی هنرهای نمایشی و موسیقی فعالیت می کنند جزء کسانی محسوب می شوند که انرژی را به بیرون ساطع مینمایند.
از سوی دیگر افرادی نیز هستند که تمایل دارند تا بر روی موضوعات مختلف تاثیرگذار واقع شوند. این افراد به طور دقیق بر روی کلیه ی مباحث تمرکز کرده و عمیقاً در مورد مسائل مختلف فکر می کنند. یافته های آنها معمولاً خصوصی است و ترجیح می دهند ساکت باشند. آنها آنقدر که از کتاب خواندن لذت می برند، از شرکت در یک میهمانی نمی توانند لذت ببرند. در محل کار ترجیح می دهند فضای اختصاصی خودشان را داشته باشند و کار کردن در محیط باز را نمی پذیرند. این قبیل افراد درون گرا هستند. مهندسین علوم کامپیوتری، و فلاسفه در میان عمیق ترین درون گراها قرار می گیرند.
اگر هر یک از این خصوصیات به حد نهایی خود برسد، سبب می شود میان دو نفری که در دوسوی این دو قطب مختلف وجود دارند، مشکلاتی ایجاد شود. برون گرا ها احساس می کنند که درون گرا ها آنقدر ها که لازم است صحبت نمی کنند و به همین دلیل نمی توانند تشخیص دهند که چه چیزی در سر آنها می گذرد. درون گراها نیز آرزو میکنند که ای کاش برون گراها می توانستند پیش از صحبت کردن فکر کنند و تنها وقتی حرف بزنند که ایده ها را در ذهن خود بررسی کرده باشند.
البته باید توجه داشت که همه ی افراد در شرایط مختلف، عکس العمل های متفاوتی را نیز از خود بروز می دهند و همه ما گرایش های درون گرایانه و برون گرایانه را داریم و در موقعیت های مختلف بسته به شرایط، واکنش های متفاوتی را از خود بروز می دهیم.
کلی گرا و جزئی نگر
برخی از ما به جزئیات مطالب ریز می شویم و هیچ توجهی به تصویر بزرگتری که پیش رویمان قرار دارد، نمی کنیم.
گروه دیگری از افراد هستند که دورنمای خوبی از مسائل مختلف دارند، اما از تمرکز کردن بر روی جزئیات فراری هستند. میر بریج گروه اول را "حسگر" و دوم را "یافتگر" نامگذاری می نمایند. افراد حسگر را می توان بیشتر در میان کسانی که در کارهای عملی تبحر دارند پیدا کرد، مانند مهندسان، دانشمندان و افرادی که به کارهای هنری اشتغال دارند. پای این قبیل افراد به طور کامل بر روی زمین قرار دارد. آنها در زمان حال زندگی می کنند. آنها کارهایشان را یکی پس از دیگری و با رعایت ترتیب انجام میدهند و ترجیح می دهند که تغییرات را به صورت پله ای بپیمایند. از سوی دیگر شهودگرایان یا همان یافتگراها از تصور و تخیل بالایی برخوردار هستند. آنها اطلاعات را از منابع مختلفی بدست می آورند و برای آینده اهمیت زیادی قائل هستند. آنها بر خلاف حسگرها دوست دارند که همواره تغییرات کلی در زندگی خود ایجاد کنند.
به طور طبیعی شهودگراها معتقدند که حسگراها کمبود خلاقیت و قوه ی تخیل دارند و حسگراها نیز تصور می کنند که شهودگرایان در ابرها سیر می کنند.
نویسندگان، روزنامه نگاران، و روانشناسان به طور طبیعی در رده ی شهودگرایان قرار می گیرند.
تحلیلگرا یا راه گشا
دانشمندان و ریاضی دانان معمولاً با اسنباط و استنتاج مشکلات، به راه حل می سرند. نقطه ای را به عنوان مرکز شروع فعالیت خود قرار داده و به صورت منطقی به دنبال یافتن راه حل صحیح بر می آیند. اگر از استدلال و برهان مناسب استفاده کنند، به پاسخ صحیح نیز دست پیدا خواهند کرد، اما آیا مردم این امر را قبول می کنند؟ "متفکران" که به این طریق عمل می کنند، ابتدا راه منطقی را طی می کنند و زمانیکه به راه حل دست پیدا کردند، آنرا به دیگران می فروشند. بیشتر دانشمندان و مهندسان به شدت تحلیلگرا هستند.
اما متد "حسی" بدین شرح است که ابتدا در نظر گرفته می شود که مردم به دنبال چه راه حلی هستند، سپس به دنبال یافتن آن راه حل می روند . افرادی که به این شیوه عمل می کنند مشکلات را به گونه ای حل می کنند که گویی خودشان نیز بخشی از آن هستند. این امر در حالی است که تحلیلگرایان حتی الامکان خودشان را منفصل از راه حلی که بدست می آورند می دانند. یکی عینی است و دیگری انتزاعی. تحلیلگرایان تصور می کنند که کسانیکه مشکلات را از طریق راه حل های انتزاعی حل می کنند، افراد غیر منطقی هستند. روحانیون و مشاوران اجتماعی عموماً در زمره ی مشکل گشاهای "حسی" قرار می گیرند. آنها بر این باورند که تحلیلگرایان افراد سردی هستند و قدرت حس کردن ندارند.
سازماندهی زندگی فردی
آیا فراتر از زمان مسائل را سازماندهی کرده و برنامه ریزی می کنید و در مورد آنها فکر می کنید؟ برخی از افراد هستند که همیشه دوست دارند زندگی شان تحت کنترل باشد. آنها لیستی از کارهایی که باید انجام دهند را تهیه کرده و خاطرات خود را یادداشت می کنند. برای تعطیلات از قبل برنامه ریزی می کنند و برای روز، ماه و سال خود نیز برنامه ریزی می نمایند. میر بریج این افراد با نام "اندیشمند" معرفی می کند. میز کار آنها همیشه تمیز و مرتب است و به راحتی می توانید هر چیزی را در جای خودش پیدا کنید، چه در محیط کار و چه در خانه؛ اما در این میان گروه دیگری نیز وجود دارند که میر آنها را با نام "دریافتی" معرفی می کند. این افراد احساس می کنند که اگر برای یک ماه آینده ی خود برنامه ریزی کنند، دست و پایشان بسته می شود. آنها دوست دارند که خودشان را در جریان زندگی قرار دهند، ساعت های انعطاف پذیر کاری را تجربه کنند، موقعیت های جدید زندگی را در آغوش بگیرند، و همواره آماده ی رویارویی با تجربیات جدید در زندگی هستند.
اما از سوی دیگر برخی از افراد نیز هستند که کنترل گرا هستند. آنها می خواهند کارشان را پیش از وقت تفریح انجام داده باشند اما گروه دیگر در هر زمان آماده تفریح هستند. اگر کارفرمای شما در این خصوصیت عکس شما باشد، آنوقت رابطه شما جالب و دیدنی خواهد بود.
روابط
اگر شما خودتان را با مواردی که ذکر شد مقایسه کنید، ممکن است برخی بگویند: "مثل من" و برخی دیگر تصور کنند که خصوصیات اخلاقی شان تا حدی با آنچه در این مقاله به آن اشاره شد فرق می کند. به هر حال همه افراد در درون خود خصوصیات اخلاقی متفاوتی را دارند و هر کس که درک بهتری از خود داشته باشد خیلی راحت تر می تواند متوجه نقاط قوت وضعف خود شود. زمانیکه شما ارتباطتان را با همکاران و دوستانتان در نظر می گیرید و به ناراحتی ها و مشکلاتی که ممکن است به وجود آیند فکر می کنید، گاهی اوقات توضیحاتی که در این مقاله در اختیارتان قرار دادیم می تواند کمک شایان ذکری به شما کند و به این ترتیب بتوانید روابط خود را بهبود بخشید.
منبع:سایت مردمان
قهوه
ای
خاکستری
رنگ زرد
بنفش
قهوهای
سفید
صورتی
به ندرت تغییر عقیده می
دهید و با آن که کمتر تصمیم می گیرید اما هر بار که تصمیمی بگیرید آن را به مورد
عمل می گذارید.
شما کاملاً در نگهداری پول و اسرار دیگران قابل اعتماد
هستید. میل دارید پیوسته در عالم خودتان
باشید و گاهی اوقات با اطرافیان خود رفتار خشونت
آمیزی
در پیش می گیرید. در عشق هرگز بدبین و تند نیستید.
خاکستری: احساس بی نیازی
این رنگ مظهر چشم پوشی از خوشی های دنیاست. کسانی که به
این رنگ علاقه دارند اغلب در زندگی احساس
رضایت می کنند، خاکستری رنگ عقلا است و جوانانی که به
این
رنگ اظهار علاقه می کنند درواقع خود را هم شأن و هم طراز اشخاص کهنسال میدانند و در زندگی احساس بی نیازی می کنند.
در عشق بر افراد مسن تر از خود تمایل دارند و اغلب کسانی که
از نظر فکر و ایده به آنها برتری دارند خیلی آسان
طرف توجهشان قرار خواهند گرفت.
پرتقالی: صداقت آری، هوسبازی هرگز
رنگی است ترکیبی و آنهایی که این رنگ را رنگ دلخواه خود می
دانند متکی به نفس نیستند. اجتماعی و خوش
خلقند و با مردم خوب رفتار می کنند.
نفوذ در این گونه افراد مشکل است کسی که آنها را دوست بدارد می
تواند با او به آسانی ازدواج کند. هوسباز
نیستند و اگر با کسی دوستی کنند صداقت و فداکاری
دارند.
اگر افراد این دسته با کسی که خصوصیات اخلاقی خودشان را داشته باشد ازدواج کنند سعادتمند می شوند.
سبز: کنجکاوی
رنگ سبز طبیعت وتازگی است. اگر به این رنگ علاقه دارید
زندگی با شما آسان است. نقطه اشتراک فراوانی با
افراد علاقه مند به رنگ پرتقالی دارید روابط شما
با
دیگران بر پایه ی اصول و قرارداد است.
دوست ندارید که در
زندگیتان حوادثی به وقوع پیوندد اما کنجکاوانه به ماجراهای زندگی دیگران توجه
دارید.
فیروزه ای: اسرارآمیز و پند ناپذیر
دوستداران این
رنگ اسرارآمیزند و احساساتی و کارهای شخصی خود را به خوبی اداره می کنند.
پشتکار دارند و باثباتند و به نصایح دیگران در مورد کارهای خود کمتر توجه
دارند. فیروزه ای معمولا رنگ مورد علاقه ی خانمها است.
سیاه:
خوش ذوقی و ظرافت طبع
این رنگ برخلاف عقیده ی همگان رنگ نومیدی و عزا نیست بلکه
نشانه خوش ذوقی و ظرافت طبع است. اگر از
دوستداران این رنگ هستید مسلماً به شخصیت اطرافیان
خود
احترام می گذارید و برای آن که دیگران را با ارزش و برجسته نشان دهید از هیچگونه کمکی به آنها دریغ نمی کنید و هرگز خود را
به دیگران تحمیل نمی نمایید همچنین عقاید و
نظریات دیگران را به آسانی می پذیرید