چقدر زیبا بوداگر میتونستیم به همه مردم عشق بورزیم. به همه.{ به حق این روز عزیز کاری کن بتونیم.} (چه جوری میشه بدیهاشون را نادیده گرفت؟ حسادت نکرد؟ نیمه پر لیوانشون را دید؟)
در خلوت خیال:
ز سودای محبت، هیچ کس نقصان نمیبیند ... دل و دستی مرا یارب درین سودا کرامت کن
بهار طبع صائب، فکرِ جوش تازهای دارد ... نسیم گلْستانش را دم عیسی کرامت کن
پ.ن: بعضی اسمها رو میشه نوشت. بعضیشو نمیشه. نه برای اینکه قایم کنم طرف کی بوده، فقط برای اینکه بعدا اسمش رو ذهنم راه نره.