ارتباطات غیر کلامی عبارتست از کلیه پیام هایی که افراد علاوه بر خود کلام ، آنها را نیز مبادله میکنند . طرز قرار گرفتن ، راه رفتن ، ایستادن ،حرکات ، چهره و چشم ها ، لحن صدا ، طرزلباس پوشیدن و ... جملگی نشانه های ارتباطات غیر کلامی هستند
کانالهای غیرکلامی (2) را می توان بهانواع مختلف تقسیم کرد.هشت نوع از این کانالها عبارتند از:
1) زبان بدن«حرکتگفتاری»2) صداهایآوایی«شبهصوتی» 3) فضا «مجاورت» 4)زمان« زمانی» 5) شامه « بو» 6) زیباییشناسی «موزیک و رنگ» 7) مشخصات فیزیکی «شکل بدن ، اندازه و رنگ پوست و..»8) مصنوعات «لباسلوازمآرایشی،عینکها،جواهرات».
بطور کلی موارد زیر در ارتباط غیر کلامی اهمیت خاصی دارند:لباس و پوشش ظاهری
لباس, احتمالا ماو شخصیت ما را شکل نمی دهد اما لباس و وضع ظاهر ، اغلب پایه ای برای قضاوت اولیه در مورد افراد است و تاثیر شگرفی بر قضاوتهای دیگران نسبت به ما دارد . بنابراین بهتر است در هنگام مواجه و روبرو شدن با مردم به بهترین وضع ظاهری مواجه شد.
اصولا تمیزی و آراستگی ظاهر به ویژه در لباس های شما نشانگر شخصیت و ارزشی است که شما به خود و حتی به دیگران قائل هستید . بنابراین در هنگام انجام وظیفه پوشیدن لباسی که نشانگر شغل شما باشداز یک طرف و تمیزی و آراستگی آن از طرف دیگر موجب موفقیت شما در کار و ارتباط صمیمانه شما با دیگران خواهد بود .
چهره و چشم ها
چهره به مراتب از رمزها و رسانه های کلامی راستگوتر است و در میان رسانه های غیر کلامی تماس چشمی می تواند کمترین دروغ را بگوید . برخی مطالعات و تحقیقات که بر روی ارتباطات غیرکلامی انجام شده فقط روی حرکات چشم ها و چهره متمرکز شده اند . چشم ها از میان کلیه وجوه ظاهری ما،آشکار سازترند . چشم ها حتی گاهی بدون اینکه خود بخواهیم ، ارتباط برقرار می کنند .مثلا وقتی که مردمک های چشم های ما گشاد می شوند صمیمی تر، جذابتر و گرمتر به نظر می رسیم.
اشارت و حرکات دست ها
در زندگی روزمره شاید بارها به این نتیجه رسیده ایم که بسیاری از آدم ها با دست های خود سخن می گویند . به این معنی که آنان با حرکات مختلف دست پیام های گوناگونی را به مخاطبان خود القا کرده و با آنان ارتباط موثری از این طریق برقرار می کنند.دانش آموزی که سعی در بیان آموختهای خود به معلمش دارد .معلمی که مفاهیم نهفته در ذهن خود را با خلوص برای دانش آموزان خود تشریح می کند روانکاوی که با حرکت دادن انگشتان خود به صورت منظم بر روی میز به سخنان بیمار گوش می دهد و ... می توان گفت کمتر کسی است که از آن بهره مند نگردد .
لحن کلام
همانطور که هر فرهنگ نسبت به فرهنگ های دیگر از بسیاری جهات متفاوت است از نظر ارتباطی نیز تفاوت هایی مشهود است.
مردمان کوهستان ها و دشت های فراخ به نسبت شهرنشینان از بلندی بیشتری در سخنگویی و محاوره استفاده می کنند . حرفه نیز در بلندی صدا موثر است کارگران و کارکنان سازمان های صنعتی که با سر و صدای بیشتری سرو کار دارند از کارمندان اداری که در دفاتر تمیز و بی سر و صدا کار می کنند بلندتر صحبت می کنند . معماران عمدتاً نسبت به دیگر حرفه ها مثل پزشکان یا کارمندان دفتری و حسابداران از بلندی صدای بیشتری در محاوره با دیگران استفاده می کنند .
هر اندازه سر و صدا و عوامل اختلال زا بیشتر وجود داشته باشد بلندی صدا بیشتر می شود.
فردی که بسیار بلند سخن می گوید اغلب موجب رنجش دیگران می شود . روانشناسان و متخصصان ارتباطات معتقدند : افرادی که دارای ویژگی شخصیتی تهاجمی هستند با بلندای صدای بیشتری نسبت به کسی که در نقطه مقابل است و در ویژگی شخصیتی خجالتی قرار گرفته است سخن می گوید.
کیفیت صدا نیز باید مطلوب و خوش طنین باشد . لذا ناخوشی های مربوط به بینی ، بینی گرفتگی، گرفتگی صدا ، خشونت صدا و نفس زنی(دشواریهای تنفسی) موجب اختلال در ارتباط و ناراحتی مشتریان خواهد شد
ارتباط غیرکلامی و زبان بدن
علائم غیرکلامی، نهتنها احساسات فرد را به تصویر میکشند بلکه اغلب نشان میدهند او چگونه با احساسات کنار میآید.
بخش مهمی از تعامل انسانها شامل ارتباطات غیرکلامی است. مثلاً اطوارها، حالتهای چهره و ژستهای افراد میتوانند نگرشها و احساسات آنها را به دیگران انتقال دهند و این حرکات و موارد زیاد دیگری میتوانند حتا مؤثرتر از پیامهای کلامی باشند.
به نوعی میتوان گفت: کنش متقابل شامل شکلهای متعدد ارتباط غیرکلامی -مبادله اطلاعات و معنی از طریق حالتهای چهره، اشارات با حرکات بدن- میشود. ارتباط غیرکلامی گاهی «زبان بدن» نامیده شده، که گمراهکننده است، زیرا از اینگونه اشارات غیرکلامی برای حذف، تقویت یا بسط آنچه که به صورت کلام گفته میشود استفاده میکنیم. «الکساندر لوون»، روانشناس، این نکته را چنین بیان میکند: «هنگامی که انسان تفسیر زبانِ اشارات را یاد میگیرد، هیچ واژهای را به اندازه آن روشن و واضح نمییابد.»
تحقیقات نشان داده است که محل قرارگرفتن دستوپا در هنگام مکالمه چیزهایی درباره پایگاه متفاوت افراد به ما میگوید. وقتی افراد با کسانی صحبت میکنند که از نظر پایگاه از آنها پایینترند یا از قدرت کمتری برخوردارند، بدن آنان آرامتر و راحتتر است. اما وقتی با افرادی از پایگاه بالاتر صحبت میکنند ژست آنها خشکتر و بهاصطلاح عصا قورت دادهتر است. در حالیکه وضعیت راحتتر بدن که کمی متمایل به سوی شخص دیگر باشد، نشاندهنده علاقه و دوستی است.
یک انسان نمیتواند ارتباط برقرار نکند. او میتواند تصمیم به ادامه گفتوگو بگیرد، اما غیرممکن است که بتواند جلوی رفتار خویش را بگیرد. رفتار یک فرد- حالتهای چهره، حرکات بیانگر، وضع اندام و اعمال دیگر- جریانی بدون وقفه از اطلاعات و منبعی پایدار از نشانههای مربوط به احساساتی است که او تجربه میکند. فقط بخش کوچکی از درک و فهمی که انسان با تعامل رودررو بهدست میآورد حاصل لغات است.
از دیگر وجوه ارتباط غیرکلامی حالتهای چهره است؛ شامل خوشحالی، غمگینی، شگفتی، ترس، خشم و بیزاری که حالاتی همگانی و جهانی داشته و در همه جای جهان یکسان تعبیر و تفسیر میشوند. یک جنبهی مهم ارتباط غیرکلامی بیان احساس از طریق چهره است.
در واقع حالتهای چهره، حرکات و حالات بدنی بهطور دائم برای تکمیل سخنان و نیز انتقال معانی هنگامی که عملاً چیزی گفته نمیشود، مورداستفاده قرار میگیرد. حالتهای حقیقی چهره معمولاً پس از چهار یا پنج ثانیه ناپدید میشوند و لبخند یا ابراز تعجبی که بیشتر طول میکشد، میتواند به خوبی نشاندهنده فریب باشد.
هر یک از شکلهای صحبت و فعالیت که زندگی روزانه ما پیرامون آن بنا گردیده، حالت چهره، اشارات یا وضع بدن میتواند برای شوخیکردن، نشان دادن استهزا یا شک و تردید مورداستفاده قرار گیرند. بهعنوان مثال حالت تعجب در چهره خیلی طول میکشد، ممکن است بهعنوان تقلیدی طنزآمیز بهکار برده شود.
میتوان از چهره مفهوم وسیعتری را یافت چرا که چهره نقش بسیار وسیعی در عملکرد و درک طرف مقابل از ما دارد. در زندگی روزانه، ما معمولاً توجه زیادی به نگهداری یا حفظکردن آبروی یکدیگر نشان میدهیم.
بنابراین زندگی هرروزه ما خودبهخود پیش نمیآید. همه ما بیآنکه بدانیم، در کنش متقابلی که با دیگران داریم حالت چهره، وضع حرکات بدن را بهدقت بهطور مداوم کنترل میکنیم.
بهعنوان مثال یک دیپلمات خوب باید بتواند در حالی که کاملاً آسوده و آرام بهنظر میرسد با دیگران که ممکن است با عقایدشان موافقت نداشته یا حتا بهنظرش نفرتانگیز برسند کنش متقابل داشته باشد. میزان موفقیت در این امر میتواند در سرنوشت تمامی ملتها مؤثر باشد. دیپلماسی ماهرانه میتواند تیرگی روابط بین ملتها را برطرف کرده و از جنگ جلوگیری کند.
علائم غیرکلامی، نهتنها احساسات فرد را به تصویر میکشند بلکه اغلب نشان میدهند او چگونه با احساسات کنار میآید. بهطور مثال ممکن است خشم خود را با کشیدگی و تنش عضلانی سرکوب کند و یا احساساتش را از طریق بر زمین کوبیدن پا، تکان دادن دستها و محکم بستن در اتاق یا مواردی از این قبیل تخلیه کند.
احساسات افراد نسبت به روابطشان اساساً از طریق رفتارهای غیرکلامی آنان منتقل میشود. هنگامیکه افراد فاصله قابلتوجهی از یکدیگر میگیرند، بدنشان را منقبض میکنند و از روبهروی هم قرار گرفتن یا تماس چشمی اجتناب میکنند.
از آنجا که رفتارهای غیرکلامی، ابزارهای اصلی انتقال هیجانها هستند برای درک مهمترین مواردی که دیگران با ما در میان میگذارند، اهمیت بسیار زیادی دارند. اوقاتی وجود دارد که هر یک از ما لغات را به نحوی بهکار میبریم که برای پنهانکردن احساساتمان مناسب باشد.
گاه این تمایلات فریبکارانه در ضمیر ناهشیار ما پنهان میشوند و ما حتا از تلاش خود برای پنهانکاری آگاه نمیشویم. اما به همین ترتیب، هر یک از ما یاد گرفتهایم که زبان بدن را کنترل کنیم. ما آگاهانه یا ناآگاهانه، تلاش داریم بروز هیجانهایی را که از طریق رفتارهای غیرکلامی منتقل میشوند کنترل کنیم.
بهطور مثال هنگامی که موضوعی برای ما از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است، ممکن است شانههایمان را با نوعی بیتفاوتی فریبکارانه بالا بیندازیم یا ممکن است خشم خود را با لبخندی دروغین استتار کنیم زیرا بخش زیادی از ارتباط بینفردی را ارتباط غیرکلامی تشکیل میدهد.
تفسیر زبانِ تن یکی از مهمترین مهارتهای لازم در گوشدادنِ اثر بخش است. عناصر غیرکلامی ارتباط، به خصوص در درک احساسات شخصی دیگر اهمیت بسیار دارد. مردم اغلب میکوشند که احساساتشان را از طریق کنترل رفتارهای غیرکلامی خود مخفی نگهدارند اما این کار، در مقایسه با پنهانکاری، معمولاً از موفقیت کمتری برخوردار است. گاه ممکن است که زبان بدن، بسیار واضح و آشکار باشد و گاه ممکن است که رمزگشایی آن، کار بسیار دشواری بهنظر برسد.
هرگاه شنونده قادر باشد درک خود را از زبان بدن فرستنده به شکل مناسبی منعکس کند، ارتباط تا حد قابلتوجهی بهبود
مییابد.
بنابراین توجه به کلیه موارد فوق می تواند در نحوه ارتباط با مشتری و جذب وی موثر واقع شود . مشتری در بدو ورود به محل کار شما با دیدن نشانه های غیر کلامی در مورد شخصیت شما قضاوت میکند . لذا باید تلاش نماییم تا شخصیت مثبتی در ذهن مشتری از خود به جا بگذاریم تا در موردشما قضاوت خوبی داشته باشد . اصولا در مراودات اجتماعی بیشتر بر نشانه های غیر کلامی اعتماد می کنند تا بر نشانه های کلامی پـــس نشانه های غیر کلامی را تقویت کنید . نخستین برخورد و نخستین تاثیری که برمردم می گذارید بسیار اهمیت دارد . بد نیست بدانید که کلام درصد ، لحن و طنین 38درصد و حرکات ( که ارتباطات غیرکلامی در آن دخیل هستند )55درصد اطلاعات را منتقل می کنند .
بسیاری بر این باورند که همواره ارتباطات غیر کلامی بر ارتباطات کلامی از نظر صحیح بودن ارجحیت دارد . چرا که علامات غیر کلامی از درون انسان نشات گرفته و اغلب نمی توان آنها را کنترل کرد و اکثر انسانها از مهار کردن هیجانات خود عاجزاند ، ناکامی را نمی توانند نادیده بگیرند و نشان ندهند و شعف را دیر یا زود با حرکات خود به دیگری انتقال می دهند .
کانالهای غیرکلامی (2) را می توان بهانواع مختلف تقسیم کرد.هشت نوع از این کانالها عبارتند از:
1) زبان بدن«حرکتگفتاری»2) صداهایآوایی«شبهصوتی» 3) فضا «مجاورت» 4)زمان« زمانی» 5) شامه « بو» 6) زیباییشناسی «موزیک و رنگ» 7) مشخصات فیزیکی «شکل بدن ، اندازه و رنگ پوست و..»8) مصنوعات «لباسلوازمآرایشی،عینکها،جواهرات».
بطور کلی موارد زیر در ارتباط غیر کلامی اهمیت خاصی دارند:لباس و پوشش ظاهری
لباس, احتمالا ماو شخصیت ما را شکل نمی دهد اما لباس و وضع ظاهر ، اغلب پایه ای برای قضاوت اولیه در مورد افراد است و تاثیر شگرفی بر قضاوتهای دیگران نسبت به ما دارد . بنابراین بهتر است در هنگام مواجه و روبرو شدن با مردم به بهترین وضع ظاهری مواجه شد.
اصولا تمیزی و آراستگی ظاهر به ویژه در لباس های شما نشانگر شخصیت و ارزشی است که شما به خود و حتی به دیگران قائل هستید . بنابراین در هنگام انجام وظیفه پوشیدن لباسی که نشانگر شغل شما باشداز یک طرف و تمیزی و آراستگی آن از طرف دیگر موجب موفقیت شما در کار و ارتباط صمیمانه شما با دیگران خواهد بود .
چهره و چشم ها
چهره به مراتب از رمزها و رسانه های کلامی راستگوتر است و در میان رسانه های غیر کلامی تماس چشمی می تواند کمترین دروغ را بگوید . برخی مطالعات و تحقیقات که بر روی ارتباطات غیرکلامی انجام شده فقط روی حرکات چشم ها و چهره متمرکز شده اند . چشم ها از میان کلیه وجوه ظاهری ما،آشکار سازترند . چشم ها حتی گاهی بدون اینکه خود بخواهیم ، ارتباط برقرار می کنند .مثلا وقتی که مردمک های چشم های ما گشاد می شوند صمیمی تر، جذابتر و گرمتر به نظر می رسیم.
اشارت و حرکات دست ها
در زندگی روزمره شاید بارها به این نتیجه رسیده ایم که بسیاری از آدم ها با دست های خود سخن می گویند . به این معنی که آنان با حرکات مختلف دست پیام های گوناگونی را به مخاطبان خود القا کرده و با آنان ارتباط موثری از این طریق برقرار می کنند.دانش آموزی که سعی در بیان آموختهای خود به معلمش دارد .معلمی که مفاهیم نهفته در ذهن خود را با خلوص برای دانش آموزان خود تشریح می کند روانکاوی که با حرکت دادن انگشتان خود به صورت منظم بر روی میز به سخنان بیمار گوش می دهد و ... می توان گفت کمتر کسی است که از آن بهره مند نگردد .
لحن کلام
همانطور که هر فرهنگ نسبت به فرهنگ های دیگر از بسیاری جهات متفاوت است از نظر ارتباطی نیز تفاوت هایی مشهود است.
مردمان کوهستان ها و دشت های فراخ به نسبت شهرنشینان از بلندی بیشتری در سخنگویی و محاوره استفاده می کنند . حرفه نیز در بلندی صدا موثر است کارگران و کارکنان سازمان های صنعتی که با سر و صدای بیشتری سرو کار دارند از کارمندان اداری که در دفاتر تمیز و بی سر و صدا کار می کنند بلندتر صحبت می کنند . معماران عمدتاً نسبت به دیگر حرفه ها مثل پزشکان یا کارمندان دفتری و حسابداران از بلندی صدای بیشتری در محاوره با دیگران استفاده می کنند .
هر اندازه سر و صدا و عوامل اختلال زا بیشتر وجود داشته باشد بلندی صدا بیشتر می شود.
فردی که بسیار بلند سخن می گوید اغلب موجب رنجش دیگران می شود . روانشناسان و متخصصان ارتباطات معتقدند : افرادی که دارای ویژگی شخصیتی تهاجمی هستند با بلندای صدای بیشتری نسبت به کسی که در نقطه مقابل است و در ویژگی شخصیتی خجالتی قرار گرفته است سخن می گوید.
کیفیت صدا نیز باید مطلوب و خوش طنین باشد . لذا ناخوشی های مربوط به بینی ، بینی گرفتگی، گرفتگی صدا ، خشونت صدا و نفس زنی(دشواریهای تنفسی) موجب اختلال در ارتباط و ناراحتی مشتریان خواهد شد
ارتباط غیرکلامی و زبان بدن
علائم غیرکلامی، نهتنها احساسات فرد را به تصویر میکشند بلکه اغلب نشان میدهند او چگونه با احساسات کنار میآید.
بخش مهمی از تعامل انسانها شامل ارتباطات غیرکلامی است. مثلاً اطوارها، حالتهای چهره و ژستهای افراد میتوانند نگرشها و احساسات آنها را به دیگران انتقال دهند و این حرکات و موارد زیاد دیگری میتوانند حتا مؤثرتر از پیامهای کلامی باشند.
به نوعی میتوان گفت: کنش متقابل شامل شکلهای متعدد ارتباط غیرکلامی -مبادله اطلاعات و معنی از طریق حالتهای چهره، اشارات با حرکات بدن- میشود. ارتباط غیرکلامی گاهی «زبان بدن» نامیده شده، که گمراهکننده است، زیرا از اینگونه اشارات غیرکلامی برای حذف، تقویت یا بسط آنچه که به صورت کلام گفته میشود استفاده میکنیم. «الکساندر لوون»، روانشناس، این نکته را چنین بیان میکند: «هنگامی که انسان تفسیر زبانِ اشارات را یاد میگیرد، هیچ واژهای را به اندازه آن روشن و واضح نمییابد.»
تحقیقات نشان داده است که محل قرارگرفتن دستوپا در هنگام مکالمه چیزهایی درباره پایگاه متفاوت افراد به ما میگوید. وقتی افراد با کسانی صحبت میکنند که از نظر پایگاه از آنها پایینترند یا از قدرت کمتری برخوردارند، بدن آنان آرامتر و راحتتر است. اما وقتی با افرادی از پایگاه بالاتر صحبت میکنند ژست آنها خشکتر و بهاصطلاح عصا قورت دادهتر است. در حالیکه وضعیت راحتتر بدن که کمی متمایل به سوی شخص دیگر باشد، نشاندهنده علاقه و دوستی است.
یک انسان نمیتواند ارتباط برقرار نکند. او میتواند تصمیم به ادامه گفتوگو بگیرد، اما غیرممکن است که بتواند جلوی رفتار خویش را بگیرد. رفتار یک فرد- حالتهای چهره، حرکات بیانگر، وضع اندام و اعمال دیگر- جریانی بدون وقفه از اطلاعات و منبعی پایدار از نشانههای مربوط به احساساتی است که او تجربه میکند. فقط بخش کوچکی از درک و فهمی که انسان با تعامل رودررو بهدست میآورد حاصل لغات است.
از دیگر وجوه ارتباط غیرکلامی حالتهای چهره است؛ شامل خوشحالی، غمگینی، شگفتی، ترس، خشم و بیزاری که حالاتی همگانی و جهانی داشته و در همه جای جهان یکسان تعبیر و تفسیر میشوند. یک جنبهی مهم ارتباط غیرکلامی بیان احساس از طریق چهره است.
در واقع حالتهای چهره، حرکات و حالات بدنی بهطور دائم برای تکمیل سخنان و نیز انتقال معانی هنگامی که عملاً چیزی گفته نمیشود، مورداستفاده قرار میگیرد. حالتهای حقیقی چهره معمولاً پس از چهار یا پنج ثانیه ناپدید میشوند و لبخند یا ابراز تعجبی که بیشتر طول میکشد، میتواند به خوبی نشاندهنده فریب باشد.
هر یک از شکلهای صحبت و فعالیت که زندگی روزانه ما پیرامون آن بنا گردیده، حالت چهره، اشارات یا وضع بدن میتواند برای شوخیکردن، نشان دادن استهزا یا شک و تردید مورداستفاده قرار گیرند. بهعنوان مثال حالت تعجب در چهره خیلی طول میکشد، ممکن است بهعنوان تقلیدی طنزآمیز بهکار برده شود.
میتوان از چهره مفهوم وسیعتری را یافت چرا که چهره نقش بسیار وسیعی در عملکرد و درک طرف مقابل از ما دارد. در زندگی روزانه، ما معمولاً توجه زیادی به نگهداری یا حفظکردن آبروی یکدیگر نشان میدهیم.
بنابراین زندگی هرروزه ما خودبهخود پیش نمیآید. همه ما بیآنکه بدانیم، در کنش متقابلی که با دیگران داریم حالت چهره، وضع حرکات بدن را بهدقت بهطور مداوم کنترل میکنیم.
بهعنوان مثال یک دیپلمات خوب باید بتواند در حالی که کاملاً آسوده و آرام بهنظر میرسد با دیگران که ممکن است با عقایدشان موافقت نداشته یا حتا بهنظرش نفرتانگیز برسند کنش متقابل داشته باشد. میزان موفقیت در این امر میتواند در سرنوشت تمامی ملتها مؤثر باشد. دیپلماسی ماهرانه میتواند تیرگی روابط بین ملتها را برطرف کرده و از جنگ جلوگیری کند.
علائم غیرکلامی، نهتنها احساسات فرد را به تصویر میکشند بلکه اغلب نشان میدهند او چگونه با احساسات کنار میآید. بهطور مثال ممکن است خشم خود را با کشیدگی و تنش عضلانی سرکوب کند و یا احساساتش را از طریق بر زمین کوبیدن پا، تکان دادن دستها و محکم بستن در اتاق یا مواردی از این قبیل تخلیه کند.
احساسات افراد نسبت به روابطشان اساساً از طریق رفتارهای غیرکلامی آنان منتقل میشود. هنگامیکه افراد فاصله قابلتوجهی از یکدیگر میگیرند، بدنشان را منقبض میکنند و از روبهروی هم قرار گرفتن یا تماس چشمی اجتناب میکنند.
از آنجا که رفتارهای غیرکلامی، ابزارهای اصلی انتقال هیجانها هستند برای درک مهمترین مواردی که دیگران با ما در میان میگذارند، اهمیت بسیار زیادی دارند. اوقاتی وجود دارد که هر یک از ما لغات را به نحوی بهکار میبریم که برای پنهانکردن احساساتمان مناسب باشد.
گاه این تمایلات فریبکارانه در ضمیر ناهشیار ما پنهان میشوند و ما حتا از تلاش خود برای پنهانکاری آگاه نمیشویم. اما به همین ترتیب، هر یک از ما یاد گرفتهایم که زبان بدن را کنترل کنیم. ما آگاهانه یا ناآگاهانه، تلاش داریم بروز هیجانهایی را که از طریق رفتارهای غیرکلامی منتقل میشوند کنترل کنیم.
بهطور مثال هنگامی که موضوعی برای ما از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است، ممکن است شانههایمان را با نوعی بیتفاوتی فریبکارانه بالا بیندازیم یا ممکن است خشم خود را با لبخندی دروغین استتار کنیم زیرا بخش زیادی از ارتباط بینفردی را ارتباط غیرکلامی تشکیل میدهد.
تفسیر زبانِ تن یکی از مهمترین مهارتهای لازم در گوشدادنِ اثر بخش است. عناصر غیرکلامی ارتباط، به خصوص در درک احساسات شخصی دیگر اهمیت بسیار دارد. مردم اغلب میکوشند که احساساتشان را از طریق کنترل رفتارهای غیرکلامی خود مخفی نگهدارند اما این کار، در مقایسه با پنهانکاری، معمولاً از موفقیت کمتری برخوردار است. گاه ممکن است که زبان بدن، بسیار واضح و آشکار باشد و گاه ممکن است که رمزگشایی آن، کار بسیار دشواری بهنظر برسد.
هرگاه شنونده قادر باشد درک خود را از زبان بدن فرستنده به شکل مناسبی منعکس کند، ارتباط تا حد قابلتوجهی بهبود مییابد.
علائم غیرکلامی، نهتنها احساسات فرد را به تصویر میکشند بلکه اغلب نشان میدهند او چگونه با احساسات کنار میآید.
بخش مهمی از تعامل انسانها شامل ارتباطات غیرکلامی است. مثلاً اطوارها، حالتهای چهره و ژستهای افراد میتوانند نگرشها و احساسات آنها را به دیگران انتقال دهند و این حرکات و موارد زیاد دیگری میتوانند حتا مؤثرتر از پیامهای کلامی باشند.
به نوعی میتوان گفت: کنش متقابل شامل شکلهای متعدد ارتباط غیرکلامی -مبادله اطلاعات و معنی از طریق حالتهای چهره، اشارات با حرکات بدن- میشود. ارتباط غیرکلامی گاهی «زبان بدن» نامیده شده، که گمراهکننده است، زیرا از اینگونه اشارات غیرکلامی برای حذف، تقویت یا بسط آنچه که به صورت کلام گفته میشود استفاده میکنیم. «الکساندر لوون»، روانشناس، این نکته را چنین بیان میکند: «هنگامی که انسان تفسیر زبانِ اشارات را یاد میگیرد، هیچ واژهای را به اندازه آن روشن و واضح نمییابد.»
تحقیقات نشان داده است که محل قرارگرفتن دستوپا در هنگام مکالمه چیزهایی درباره پایگاه متفاوت افراد به ما میگوید. وقتی افراد با کسانی صحبت میکنند که از نظر پایگاه از آنها پایینترند یا از قدرت کمتری برخوردارند، بدن آنان آرامتر و راحتتر است. اما وقتی با افرادی از پایگاه بالاتر صحبت میکنند ژست آنها خشکتر و بهاصطلاح عصا قورت دادهتر است. در حالیکه وضعیت راحتتر بدن که کمی متمایل به سوی شخص دیگر باشد، نشاندهنده علاقه و دوستی است.
یک انسان نمیتواند ارتباط برقرار نکند. او میتواند تصمیم به ادامه گفتوگو بگیرد، اما غیرممکن است که بتواند جلوی رفتار خویش را بگیرد. رفتار یک فرد- حالتهای چهره، حرکات بیانگر، وضع اندام و اعمال دیگر- جریانی بدون وقفه از اطلاعات و منبعی پایدار از نشانههای مربوط به احساساتی است که او تجربه میکند. فقط بخش کوچکی از درک و فهمی که انسان با تعامل رودررو بهدست میآورد حاصل لغات است.
از دیگر وجوه ارتباط غیرکلامی حالتهای چهره است؛ شامل خوشحالی، غمگینی، شگفتی، ترس، خشم و بیزاری که حالاتی همگانی و جهانی داشته و در همه جای جهان یکسان تعبیر و تفسیر میشوند. یک جنبهی مهم ارتباط غیرکلامی بیان احساس از طریق چهره است.
در واقع حالتهای چهره، حرکات و حالات بدنی بهطور دائم برای تکمیل سخنان و نیز انتقال معانی هنگامی که عملاً چیزی گفته نمیشود، مورداستفاده قرار میگیرد. حالتهای حقیقی چهره معمولاً پس از چهار یا پنج ثانیه ناپدید میشوند و لبخند یا ابراز تعجبی که بیشتر طول میکشد، میتواند به خوبی نشاندهنده فریب باشد.
هر یک از شکلهای صحبت و فعالیت که زندگی روزانه ما پیرامون آن بنا گردیده، حالت چهره، اشارات یا وضع بدن میتواند برای شوخیکردن، نشان دادن استهزا یا شک و تردید مورداستفاده قرار گیرند. بهعنوان مثال حالت تعجب در چهره خیلی طول میکشد، ممکن است بهعنوان تقلیدی طنزآمیز بهکار برده شود.
میتوان از چهره مفهوم وسیعتری را یافت چرا که چهره نقش بسیار وسیعی در عملکرد و درک طرف مقابل از ما دارد. در زندگی روزانه، ما معمولاً توجه زیادی به نگهداری یا حفظکردن آبروی یکدیگر نشان میدهیم.
بنابراین زندگی هرروزه ما خودبهخود پیش نمیآید. همه ما بیآنکه بدانیم، در کنش متقابلی که با دیگران داریم حالت چهره، وضع حرکات بدن را بهدقت بهطور مداوم کنترل میکنیم.
بهعنوان مثال یک دیپلمات خوب باید بتواند در حالی که کاملاً آسوده و آرام بهنظر میرسد با دیگران که ممکن است با عقایدشان موافقت نداشته یا حتا بهنظرش نفرتانگیز برسند کنش متقابل داشته باشد. میزان موفقیت در این امر میتواند در سرنوشت تمامی ملتها مؤثر باشد. دیپلماسی ماهرانه میتواند تیرگی روابط بین ملتها را برطرف کرده و از جنگ جلوگیری کند.
علائم غیرکلامی، نهتنها احساسات فرد را به تصویر میکشند بلکه اغلب نشان میدهند او چگونه با احساسات کنار میآید. بهطور مثال ممکن است خشم خود را با کشیدگی و تنش عضلانی سرکوب کند و یا احساساتش را از طریق بر زمین کوبیدن پا، تکان دادن دستها و محکم بستن در اتاق یا مواردی از این قبیل تخلیه کند.
احساسات افراد نسبت به روابطشان اساساً از طریق رفتارهای غیرکلامی آنان منتقل میشود. هنگامیکه افراد فاصله قابلتوجهی از یکدیگر میگیرند، بدنشان را منقبض میکنند و از روبهروی هم قرار گرفتن یا تماس چشمی اجتناب میکنند.
از آنجا که رفتارهای غیرکلامی، ابزارهای اصلی انتقال هیجانها هستند برای درک مهمترین مواردی که دیگران با ما در میان میگذارند، اهمیت بسیار زیادی دارند. اوقاتی وجود دارد که هر یک از ما لغات را به نحوی بهکار میبریم که برای پنهانکردن احساساتمان مناسب باشد.
گاه این تمایلات فریبکارانه در ضمیر ناهشیار ما پنهان میشوند و ما حتا از تلاش خود برای پنهانکاری آگاه نمیشویم. اما به همین ترتیب، هر یک از ما یاد گرفتهایم که زبان بدن را کنترل کنیم. ما آگاهانه یا ناآگاهانه، تلاش داریم بروز هیجانهایی را که از طریق رفتارهای غیرکلامی منتقل میشوند کنترل کنیم.
بهطور مثال هنگامی که موضوعی برای ما از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است، ممکن است شانههایمان را با نوعی بیتفاوتی فریبکارانه بالا بیندازیم یا ممکن است خشم خود را با لبخندی دروغین استتار کنیم زیرا بخش زیادی از ارتباط بینفردی را ارتباط غیرکلامی تشکیل میدهد.
تفسیر زبانِ تن یکی از مهمترین مهارتهای لازم در گوشدادنِ اثر بخش است. عناصر غیرکلامی ارتباط، به خصوص در درک احساسات شخصی دیگر اهمیت بسیار دارد. مردم اغلب میکوشند که احساساتشان را از طریق کنترل رفتارهای غیرکلامی خود مخفی نگهدارند اما این کار، در مقایسه با پنهانکاری، معمولاً از موفقیت کمتری برخوردار است. گاه ممکن است که زبان بدن، بسیار واضح و آشکار باشد و گاه ممکن است که رمزگشایی آن، کار بسیار دشواری بهنظر برسد.
هرگاه شنونده قادر باشد درک خود را از زبان بدن فرستنده به شکل مناسبی منعکس کند، ارتباط تا حد قابلتوجهی بهبود مییابد.